عاشورا يعني وادع آخرين خواهري خسته با برادري از جنس نور،
يعني عين صداقتي كه در آسمانها نظيرنداشت
شب شام غریبان حسین است
تمام عرش در دامان حسین است
دگر این شب سحر از پی ندارد
که خورشید جهان بی سر حسین استبسوز ای دل، بسوز ای دل،
شب شام غریبان است
به صحرا بی کفن امشب
تن پاک شهیدان است
ای دل بسوز امشب دل شعله عاشورا جان تاب و تبی دارد
در کرب و بلا زینب امشب چه شبی دارد
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟ زهرا از جنان کرده در کوفه عبور امشب
یا عطر حسین آید از خاک و تنور امشب
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟ یا حسین
«یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟»
«یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
رو به سوی خیمه ها زینب شتابان می رود
در میان دود و آتش اشک ریزان می رود
ذکر طفلان حرم صد آه و واویلا شده
هر یکی از خیمه ای سویی هراسان می رود
آنچنان رو سوی آتش زینب می رود
گوییا دخت علی سوی گلستان می رود
گوییا ساحل ندارد هیچ این دریای غم
کودکی هر سو دوان آتش به دامان میرود
آتش اندر خیمه آل عبا افکنده خصم
مضطرب زینب به دنبال یتیمان می رود
گلِ سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تـن مـن آب شــد امـا اثـرم هـســـت هـنــوز
جای سیلی ز روی گونه من پاک نشد!
رد شلاق بـه روی کمرم هسـت هنـوز
می تـوانـم بــه خــدا بــا تـو بـیـایـم بـابـا
جان زهرا کمی از بال و پرم هست هنوز
گفتم ای دختر شامی برو و طعنه نزن
سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز
منکه از حـرمـلـه و زجر نخواهـم ترـسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز
گـفـت کـه می زنـمـت اسـم پـدر را بـبـری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز
هـمـه دم نـاز کشـید و بـه دلم تـسـکـیـن داد
جای شکر است که عمه به برم هست هنوز
بـا زمین خوردن من دیده خود می بـنـدد
شرم در چهره ساقی حرم هست هنوز
خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
همـه خـاطـره هـا در نـظـرم هـسـت هـنوز
غـصـــه مـعـجر مـن را نـخـوری بـابـا جـان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز
وقتی که یاد شب شام غریبان حسین می افتم .دلم برای شام غریبان انسان می گیرد .بشری که هیچگاه نتوانست بداند آن موسی چوپان بهترین انسان است زبانش را نفهمید و انها هم که گفتند فهمیدیم دقیقا بر عکس فهمیدندو همچنان است بشر و راههای دیگر رسولان.
شام غریبان، سحر ندارد..... سکینه(س) امشب، پدر ندارد..... صل الله علیک یا اباعبدالله
همین که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت.....هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت
نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بیسر را.....به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت
جهان برای همیشه سیاه شد چون شب.....ز چشمهای ترش هرچه داشت کوکب ریخت
چه بود نیّت ناآشکار ساقی غم؟.....که جام زینب غمدیده را لبالب ریخت
کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک.....هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت
زبانههای کلامش به جان دمسردان.....شرارهها شد و آتشنشانی از تب ریخت
اگر همیشه ببارند ابرهای جهان.....نمیرسند به آن اشکها که زینب ریخت
شمع غم روشن کنيد
شام غريبان امشب است
شام هجران امشب است…
شام غریبان است یک شمع روشن نماییم برای غریبان کربلا
امان از دل زینب . شب شام غریبان تل زینبی
282671 بازدید
197 بازدید امروز
669 بازدید دیروز
1904 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian