سلام بر خواهر بسیار مهربون و دوست داشتنی ام بهانه عزیزم امیدوارم همیشه پایدار باشید

خیلی از مجازیها هستند که فرقی با حقیقت نداره شاید هم بهتر از حقیقت باشند مثل اینکه در این دنیای مجازی خواهر گلی مثل شما را دارم که اونقدر مهربونید که گاهی احساس میکنم با خواهر تنی خودم ارتباط برقرار کردم

به هر حال شما برای من خیلی عزیز هستید و خیلی خوشحال میشم که حضورت را در این کلبه احساس میکنم باعث دلگرمیه برام

موفق باشی خواهر نازنینم

داداش علی گل سلام.خدا قوت
چند وقت است برایت مینویسم و تو میخوانی
و گاهی تو مینویسی و من میخوانم
دوست  عزیز من
" این روزها درد دلهایمان را به زبان نمی آوریم "
تایپ میکنیم مانده ایم که اگر این دنیای مجازی نبود
روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم !؟
چقدرنامت زیباست !چقدر احساست زیباست
اما افسوس مجازی هستی  افسوس فاصله داری ازم
فقط میدانم پشت هر یک از این حرفها یک نفر نشسته است
میخواند فکر میکندگاهی هم گریه میکند یا میخندد
ولی قدر تمام لبخندها و گریه ها یت خیلی زیاده

کاش مجازی نمیشدیم
داداش علی من بودنت را قدر میدانم

من بی تو
در غریب ترین شهر عالمم...
بی من
تو در کجای جهانی
که نیستی؟!...

از بوسه هـــآی
قُلـآبی تِلِفُنی خَسته شُدَم
اَز بغَل هـــآی مُحکَم اِس اِم اِسی
اَز عِشق بــــآزی
از هَمه خَستِه اَم
تــــو کِنــــآرَم بــــآَش
هَــــوآی تَنَت کـــــآفی اَست...

پراز اشکم
ولی میخندم به سختی
به قول فروغ که میگفت:
" شهامت میخواهد سرد باشی و گرم بخندی

مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با
یــک جمـــــلـــه
،،،یـــک لبـــــخـنـــد
بــه بــازی میـــــگیــــری
مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
...و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم
مــــــیگویند ســــاده ام
اما تـــــو این راباور نکن
،مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم
!!!! همیـــــــــن

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود دست دلم می لرزد اما به خواجه می سپارم تا امید را از دلم نگیرد ; دلم می خواهد همیشه بگوید : یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور......

دور هستـــــــ ـــــــــی درست
نمـــ ـــــی بینمت درست
امــــ ـــا
اینهـــــ ــــا بهانـــــ ـــه ای برای نداشتنت نیست
من تـــــ ـــو را در قلبـــــــــ♥ــــ ـــــم دارم

بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود..

فردا اگر بدون تو باید به سر شود

فرقی نمی کند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست

بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست

این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است

مگذار درددل کنم و دردسر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند

دیگر قرار نیست کسی باخبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است

بگذار گفتگو به زبان هنر شود

نگاهی نافذ و آکنده از احساس

              که در وهمی خیال انگیز

    درون چشم های خالی از هیچم بیاندازی

      مرا تا سیراب گشتن رهنمون گردد

                   نگاهی دیگر انداز

                 آبی ده تشنه جانم را

          بلرزان سینه ام را از هجوم عشق

        فرود آ در میان بازوان خسته از دوری

                         نگاهم کن

            بگو بامن تو از اسرار پنهانی

سلام خدمت خواهر گلم لیلا خانم و تشکر میکنم از اینکه به این کلبه  سر زدید و نظر قشنگتون را گذاشتید

خدا نکنه هیچ پسر و دختری به این حال و روز بیفتن ایشالله همه رابطه های سالم پایدار بمونه